شهید کاوه از نگاه همرزمان (1)
شهید کاوه از نگاه همرزمان (1)
شهید کاوه از نگاه همرزمان (1)
نيروهاي دشمن و ضد انقلاب دست به دست هم داده بودند و هم زمان آتش شديدي مي ريختند . از طرفي هم هلي كوپتر توپ دارشان، ما را از بالا گرفته بود زير آتش . كاوه گاهي با وسواس خاصي دوربين مي كشيد روي مواضع دشمن، گاهي هم از طريق بي سيم با علي قمي صحبت مي كرد و وضع دقيق نيروها را جويا مي شد . بعد از نماز ظهر تصميمي گرفت كه هيچ كدام از ما دليلش را نفهميديم . مسئول قبضه ميني كاتيوشا را صدا زد . نقشه اي را پهن كرد روي زمين و نقطه اي را به او نشان داد .
گفت : اين سه راهي را بكوب. كاوه ايستاده بود نزديك او و هر چند لحظه فرياد مي زد : رحم نكن ، مهلت نده ،بزن ، بزن ! طولي نكشيد كه علي قمي تماس گرفت ، صدايش هيجان و شادي خاصي داشت ،گفت : محمود جان! ما رسيديم رو ارتفاعات ، تمام هدفها را گرفتيم. گل از گل محمود شكفت. يادم هست همان روز مطلع شديم حدود 300 نفر از عراقي ها و ضد انقلاب در سه راهي پشت سياه كوه، به درك واصل شده اند و اين براي همه عجيب بود . راز آن دستور كاوه پس از آن سال ها، هنوز برايم كشف نشده باقي مانده است .
راوی : علي ايماني
طوري كه همه ی وسايل خود را جا گذاشت و فرار كرد . برادر كاوه با استفاده از اصل غافلگيري، نيروها را به طور حساب شده و از دو محور وارد عمل كرد. آنها هم با تصرف ارتفاعات مشرف به سد و نفوذ به قلب دشمن موفق شدند سد را آزاد كنند ،عليرغم اينكه ضد انقلاب تبليغ كرده بود كه نيروهاي تيپ ويژه ی شهدا ،به هيچ كس رحم نمي كنند و هر كس در مقابلش بايستد، از بين مي رود، اما اين سد با كمترين مقاومت ضد انقلاب به تصرف رزمندگان اسلام در آمد .
راوی : محمد ابراهيمي
راوی : محمود باقرزاده
راوی : محمود بناء رضوي
اين را كه گفتم، آقاي كاوه در حالي كه حلقه ی چشمانش پر اشك بود بلند شد، شانه ام را فشار داد و گفت : بادمجان بم آفت ندارد؛ اگر خدا ما را به شهادت رساند حرفي نداريم . آن روز گذشت تا چند روز بعد كه خبر شهادتش را آوردند .
راوی : هوشنگ بزرگي
عليرغم اينكه قاطعيت برادر كاوه در عمليات براي همه معلوم بود، اما دوستي و رفاقت با فرماندهان و نيروها هم از خصوصيات ديگر ايشان بود . براي بسياري كه تازه وارد تيپ ويژه ی شهدا مي شدند، ديدن برادر كاوه خيلي اهميت داشت. آنها حول و حوش ساختمان فرماندهي می ايستادند و منتظر می ماندند که برادر كاوه بيايد تا با ايشان عكس بگيرند؛ او هم با صبر و حوصله مي ايستاد و با نيروها عكس مي گرفت .
راوی : رسول جباري
راوی : محمد بهشتي
راوی : عباس جوادي
راوی : قلي محبوب خواه
راوی : سبز علي غلامي
بي احترامي گارد كزايي بني صدر كه حاضر نبودند در مقابل امام سلاحهايشان را تحويل دهند، دوگانگي و تنش را تا جماران كشيده بود وقتي فكر آن روز را مي كنم كه اگر اتفاقي مي افتاد ،چه عواقبي داشت،مو به تنم راست می شود.
راوی : سيد محمد مير رفيعي
تا آخر سخنراني همين اوضاع و احوال را داشت. تا آن موقع اينجوري نديده بودمش ،از آن روز به بعد هر وقت كلاس مي رفت، اول از همه كلام امام را مي گفت، بعد درسش را شروع مي كرد . مي گفت: اگه شما كاري كنين كه خلاف اسلام باشه ،ديگه پاسدار نيستيد ،ما بايد آن چيزي باشيم كه امام مي خواد .
راوی : سيد هاشم موسوي
برادر كاوه به همه ی افراد، ميدان مي داد تا كار كنند، از جمله اصغر محراب که به او خيلي ارادت داشت، مي گفت شما محراب را نمي شناسيد . بايد در ميدان عمل باشيد تا او را ارزيابي كنيد كه چه گوهر گران بهايي است و چه رشادت هايي از خودش بروز مي دهد. من در چندين عمليات كنار محراب بودم و مي ديدم واقعيتهايي است كه برادر كاوه درباره او مي گويد .
راوی : امرالله موحدي
گفت : از همان شايعه مي ترسي كه هر كس پيش تو عكس بگيرد شهيد مي شود؟ با خنده گفتم: بله . كاوه گفت: شهادت خيلي خوب است . مي داني چه مقام عالي ای هست؟ گفتم، خوب درسته، گرچه خيلي خوبه، ولي ما دوست داريم در خدمتتان باشيم .به هر حال گفت: شما از آن عكس بزرگ كن . توجهي نكردم، تا اين كه در عمليات «كربلاي 2 »به شهادت رسيد و من ناچار شدم آن را بزرگ كنم براي جلوي تابوتش .
راوی : حسين رضواني
. افراد دستگير شده كه فكر نمي كردند با كاوه روبرو شوند خودشان را باختند . افتادند به دست و پاي كاوه و تمام اطلاعات منطقه را دادند كه خيلي برايمان موثر بود
راوی : علي مكيان
مدتي كه در تيپ ويژه ی شهدا ، به عنوان يك رزمنده خدمت مي كردم، به اين نتيجه ی قطعي رسيده بودم كه كاوه مصداق آيه ی «اشداء علي الكفار رحماء بينهم» بود . در برخورد با ضد انقلاب اهل مدارا و كوتاه آمدن نبود و با آنها با شدت برخورد مي كرد . و اگر در جايي مي ديد نيروهايش در خطر هستند، خودش را به آب و آتش مي زد تا آنها نجات پيدا كنند . ضد انقلاب هم اين را فهميده بود كه هر كجا شخص محمود كاوه وارد عمل مي شود، جايي براي ماندن و مقاومت نيست و بايد فرار كرد كه مي كردند .
راوی : محسن محسني نيا
راوی : حيدر علي زوار
راوی : حجه الاسلام سيد مصطفي رضوي حيدري
برادر كاوه به فرماندهان شهيدش، محمد بروجردي، ناصر كاظمي و محمد گنجي زاده خيلي علاقه داشت . در همه ی جلسات و سخنراني هايش از آنها به عنوان شهداي مظلوم كردستان ياد مي كرد و برايشان فاتحه مي خواند. ما هم بالطبع ياد گرفته بوديم و درجلسات که با نيروهايمان داشتیم همان صحبتی که كاوه در اول هر جلسه بيان مي كرد را مي گفتيم؛ در عمل هم تاسي به برادر كاوه مي كرديم. وقتي او به عنوان فرمانده جلوي ستون گردان حركت مي كرد، ما ديگر نمي توانستيم به عنوان فرمانده ی گردان عقب تر باشيم؛ همين كار او هم براي ما درس بود .
راوی : مرتضي ذهابي
البته اين را هم بگويم كه كار در كردستان شرايط خاصي داشت؛ همه نمي توانستند سختي آنجا را تحمل كنند، ما حتي در شهر هم امنيت نداشتيم . اما در جبهه ی جنوب هم امكانات خوبي بود، هم دشمن مشخص بود و هم ميدان براي كار، وسيع بود . با اتمام ماموريتمان از آن جمع يازده نفر، فقط برادر كاوه در كردستان ماند و بقيه به جبهه هاي جنوب رفتيم . آن روزها اهميت كردستان برايمان خيلي مشخص نبود که رفته رفته به اين موضوع پي برديم.
راوی : صادق هدايت نيا
راوی : احمد همتي
اينجا همه مي دونن از تو شايسته تر و بهتر براي فرماندهي سپاه، كس ديگه اي نيست. تنها چيزي كه نمي توانستم قبول كنم، همين يك مورد بود كه او بشود مسئول عمليات و من فرمانده . آنقدر اصرار كردم تا مجبور شد حكم ها را عوض كند .
راوی : حميد خلخالي
راوی : حميد عسگري
اگر غبار كفش كاوه را تميز مي كردم برايم افتخار بود و اگر خدمتگزاري او را مي كردم، افتخار مي كردم . مصيبتي كه بعد از شهادت كاوه بر من وارد آمد، در تمام طول عمر سابقه نداشت . اصلا فكرش را نمي كردم كه كاوه روزي شهيد شود .
راوی : حسن خرمي
اصلا آمادگي پذيرايي از آن تعداد را نداشتيم . اصلا يك شب به ياد ماندني بود . همين جلسه بهانه اي شد تا بعدها من هم به كردستان و تيپ ويژه ی شهدا ملحق بشوم .
راوی : علي خليل آبادي
مسئولين تيپ به دستوري كه شهيد كاوه مي داد ايمان داشتند . به محض اينكه كاوه دستوري مي داد، با روحيه بالا و با حالت شوق انجام مي دادند؛ حالا اين دستور هر چه كه مي خواست باشد، مثلا اگر مي گفت : شبانه يك ستون و يا يك گردان حركت كند سمت منطقه اي، عليرغم اينكه نا امني بود، اما همه ايمان داشتند اين كار شدني است، با دل و جان انجامش مي دادند . من به ياد ندارم ماموريتي به تيپ ويژه ی شهدا محول شده باشد و ما ناموفق باشيم .
برادر كاوه از تجربيات آموزش فرماندهانی مانند شهيدان صياد شيرازي و آبشناسان به خوبي استفاده مي كرد؛ آنها را در عمل به كار مي بست و عملا همه شاهد موفقيتهايش بوديم .
راوی : قاسم راد مرد
منبع: سایت ساجد
/خ
گفت : اين سه راهي را بكوب. كاوه ايستاده بود نزديك او و هر چند لحظه فرياد مي زد : رحم نكن ، مهلت نده ،بزن ، بزن ! طولي نكشيد كه علي قمي تماس گرفت ، صدايش هيجان و شادي خاصي داشت ،گفت : محمود جان! ما رسيديم رو ارتفاعات ، تمام هدفها را گرفتيم. گل از گل محمود شكفت. يادم هست همان روز مطلع شديم حدود 300 نفر از عراقي ها و ضد انقلاب در سه راهي پشت سياه كوه، به درك واصل شده اند و اين براي همه عجيب بود . راز آن دستور كاوه پس از آن سال ها، هنوز برايم كشف نشده باقي مانده است .
راوی : علي ايماني
***
***
طوري كه همه ی وسايل خود را جا گذاشت و فرار كرد . برادر كاوه با استفاده از اصل غافلگيري، نيروها را به طور حساب شده و از دو محور وارد عمل كرد. آنها هم با تصرف ارتفاعات مشرف به سد و نفوذ به قلب دشمن موفق شدند سد را آزاد كنند ،عليرغم اينكه ضد انقلاب تبليغ كرده بود كه نيروهاي تيپ ويژه ی شهدا ،به هيچ كس رحم نمي كنند و هر كس در مقابلش بايستد، از بين مي رود، اما اين سد با كمترين مقاومت ضد انقلاب به تصرف رزمندگان اسلام در آمد .
راوی : محمد ابراهيمي
***
راوی : محمود باقرزاده
***
راوی : محمود بناء رضوي
***
اين را كه گفتم، آقاي كاوه در حالي كه حلقه ی چشمانش پر اشك بود بلند شد، شانه ام را فشار داد و گفت : بادمجان بم آفت ندارد؛ اگر خدا ما را به شهادت رساند حرفي نداريم . آن روز گذشت تا چند روز بعد كه خبر شهادتش را آوردند .
راوی : هوشنگ بزرگي
***
عليرغم اينكه قاطعيت برادر كاوه در عمليات براي همه معلوم بود، اما دوستي و رفاقت با فرماندهان و نيروها هم از خصوصيات ديگر ايشان بود . براي بسياري كه تازه وارد تيپ ويژه ی شهدا مي شدند، ديدن برادر كاوه خيلي اهميت داشت. آنها حول و حوش ساختمان فرماندهي می ايستادند و منتظر می ماندند که برادر كاوه بيايد تا با ايشان عكس بگيرند؛ او هم با صبر و حوصله مي ايستاد و با نيروها عكس مي گرفت .
راوی : رسول جباري
***
راوی : محمد بهشتي
***
راوی : عباس جوادي
***
راوی : قلي محبوب خواه
***
راوی : سبز علي غلامي
***
بي احترامي گارد كزايي بني صدر كه حاضر نبودند در مقابل امام سلاحهايشان را تحويل دهند، دوگانگي و تنش را تا جماران كشيده بود وقتي فكر آن روز را مي كنم كه اگر اتفاقي مي افتاد ،چه عواقبي داشت،مو به تنم راست می شود.
راوی : سيد محمد مير رفيعي
***
تا آخر سخنراني همين اوضاع و احوال را داشت. تا آن موقع اينجوري نديده بودمش ،از آن روز به بعد هر وقت كلاس مي رفت، اول از همه كلام امام را مي گفت، بعد درسش را شروع مي كرد . مي گفت: اگه شما كاري كنين كه خلاف اسلام باشه ،ديگه پاسدار نيستيد ،ما بايد آن چيزي باشيم كه امام مي خواد .
راوی : سيد هاشم موسوي
***
برادر كاوه به همه ی افراد، ميدان مي داد تا كار كنند، از جمله اصغر محراب که به او خيلي ارادت داشت، مي گفت شما محراب را نمي شناسيد . بايد در ميدان عمل باشيد تا او را ارزيابي كنيد كه چه گوهر گران بهايي است و چه رشادت هايي از خودش بروز مي دهد. من در چندين عمليات كنار محراب بودم و مي ديدم واقعيتهايي است كه برادر كاوه درباره او مي گويد .
راوی : امرالله موحدي
***
گفت : از همان شايعه مي ترسي كه هر كس پيش تو عكس بگيرد شهيد مي شود؟ با خنده گفتم: بله . كاوه گفت: شهادت خيلي خوب است . مي داني چه مقام عالي ای هست؟ گفتم، خوب درسته، گرچه خيلي خوبه، ولي ما دوست داريم در خدمتتان باشيم .به هر حال گفت: شما از آن عكس بزرگ كن . توجهي نكردم، تا اين كه در عمليات «كربلاي 2 »به شهادت رسيد و من ناچار شدم آن را بزرگ كنم براي جلوي تابوتش .
راوی : حسين رضواني
***
. افراد دستگير شده كه فكر نمي كردند با كاوه روبرو شوند خودشان را باختند . افتادند به دست و پاي كاوه و تمام اطلاعات منطقه را دادند كه خيلي برايمان موثر بود
راوی : علي مكيان
***
مدتي كه در تيپ ويژه ی شهدا ، به عنوان يك رزمنده خدمت مي كردم، به اين نتيجه ی قطعي رسيده بودم كه كاوه مصداق آيه ی «اشداء علي الكفار رحماء بينهم» بود . در برخورد با ضد انقلاب اهل مدارا و كوتاه آمدن نبود و با آنها با شدت برخورد مي كرد . و اگر در جايي مي ديد نيروهايش در خطر هستند، خودش را به آب و آتش مي زد تا آنها نجات پيدا كنند . ضد انقلاب هم اين را فهميده بود كه هر كجا شخص محمود كاوه وارد عمل مي شود، جايي براي ماندن و مقاومت نيست و بايد فرار كرد كه مي كردند .
راوی : محسن محسني نيا
***
راوی : حيدر علي زوار
***
راوی : حجه الاسلام سيد مصطفي رضوي حيدري
برادر كاوه به فرماندهان شهيدش، محمد بروجردي، ناصر كاظمي و محمد گنجي زاده خيلي علاقه داشت . در همه ی جلسات و سخنراني هايش از آنها به عنوان شهداي مظلوم كردستان ياد مي كرد و برايشان فاتحه مي خواند. ما هم بالطبع ياد گرفته بوديم و درجلسات که با نيروهايمان داشتیم همان صحبتی که كاوه در اول هر جلسه بيان مي كرد را مي گفتيم؛ در عمل هم تاسي به برادر كاوه مي كرديم. وقتي او به عنوان فرمانده جلوي ستون گردان حركت مي كرد، ما ديگر نمي توانستيم به عنوان فرمانده ی گردان عقب تر باشيم؛ همين كار او هم براي ما درس بود .
راوی : مرتضي ذهابي
***
البته اين را هم بگويم كه كار در كردستان شرايط خاصي داشت؛ همه نمي توانستند سختي آنجا را تحمل كنند، ما حتي در شهر هم امنيت نداشتيم . اما در جبهه ی جنوب هم امكانات خوبي بود، هم دشمن مشخص بود و هم ميدان براي كار، وسيع بود . با اتمام ماموريتمان از آن جمع يازده نفر، فقط برادر كاوه در كردستان ماند و بقيه به جبهه هاي جنوب رفتيم . آن روزها اهميت كردستان برايمان خيلي مشخص نبود که رفته رفته به اين موضوع پي برديم.
راوی : صادق هدايت نيا
***
راوی : احمد همتي
***
اينجا همه مي دونن از تو شايسته تر و بهتر براي فرماندهي سپاه، كس ديگه اي نيست. تنها چيزي كه نمي توانستم قبول كنم، همين يك مورد بود كه او بشود مسئول عمليات و من فرمانده . آنقدر اصرار كردم تا مجبور شد حكم ها را عوض كند .
راوی : حميد خلخالي
***
راوی : حميد عسگري
***
اگر غبار كفش كاوه را تميز مي كردم برايم افتخار بود و اگر خدمتگزاري او را مي كردم، افتخار مي كردم . مصيبتي كه بعد از شهادت كاوه بر من وارد آمد، در تمام طول عمر سابقه نداشت . اصلا فكرش را نمي كردم كه كاوه روزي شهيد شود .
راوی : حسن خرمي
***
اصلا آمادگي پذيرايي از آن تعداد را نداشتيم . اصلا يك شب به ياد ماندني بود . همين جلسه بهانه اي شد تا بعدها من هم به كردستان و تيپ ويژه ی شهدا ملحق بشوم .
راوی : علي خليل آبادي
مسئولين تيپ به دستوري كه شهيد كاوه مي داد ايمان داشتند . به محض اينكه كاوه دستوري مي داد، با روحيه بالا و با حالت شوق انجام مي دادند؛ حالا اين دستور هر چه كه مي خواست باشد، مثلا اگر مي گفت : شبانه يك ستون و يا يك گردان حركت كند سمت منطقه اي، عليرغم اينكه نا امني بود، اما همه ايمان داشتند اين كار شدني است، با دل و جان انجامش مي دادند . من به ياد ندارم ماموريتي به تيپ ويژه ی شهدا محول شده باشد و ما ناموفق باشيم .
برادر كاوه از تجربيات آموزش فرماندهانی مانند شهيدان صياد شيرازي و آبشناسان به خوبي استفاده مي كرد؛ آنها را در عمل به كار مي بست و عملا همه شاهد موفقيتهايش بوديم .
راوی : قاسم راد مرد
منبع: سایت ساجد
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}